۱۳۸۷ بهمن ۳۰, چهارشنبه

زن و بچه مردم


رابطه زبان ، فرهنگ و جامعه ، رابطه ای چند وجهی و پیچیده است . زبان یکی از ویژگی ذاتی انسان اجتماعی است. لینتون می گوید : فرهنگ تركيب رفتارهاي فرا گرفته شده و معاني نمادين مرتبط با آنهاست. زبان در کنار ارزشها ، هنجارها و نمادها ، جزئی از فرهنگ و حامل آن است. دگرگونیهای فرهنگی بر زبان و کارکردهای آن تاثیر غیر قابل کتمان دارد. رابطه ی بین الگوهای صوری زبان و پدیده های جهان بیرون همان است که ما در زبان روزمره به آن "معنی" می گوییم. زبان مهمترین عامل در فعالیت های ذهنی است. افلاطون معتقد بود که در هنگام تفکر روح انسان با خودش حرف می زند.
اما هدف از این مقدمه ، ترکیب واژگانی است که آنقدرمستعمل و عادی است که شاید به راحتی از کنار آن می گذریم. برای درک این ترکیب ، بهتر است ابتدا معنای دقیق کلمه "مردم" را بدانیم . زنده یاد علی اکبر دهخدا این معانی را برای واژه مردم بیان نموده است : آدمی ، انس ، انسان ، آدمیزاده ، شخص و بشر . پس می بینیم که مراد از مردم ، انسان و آدمیزاد است . حال به ترکیب این چند کلمه که بسیار در ادبیات مکتوب و شفاهی ما به آن اشاره می گردد ، دقت کنید : " زن و بچه مردم " .
معنای مستتر در این ترکیب این است که ما ، مردم و یا به عبارتی انسان را فقط جماعت مردان میدانیم و ارزشی که زن و بچه میابد ، ارزشی وابسته به مالکیت مردان است و نه ارزش ذاتی . به عبارتی مردان جنس برترند . اگر باور داشته باشیم که زبان برآمده از نمودهای عینی زندگی اجتماعی است ، دچار این پارادکس می شویم که چرا ما از برابری حقوق انسانی دفاع می کنیم ولی همزمان از مبانی فرهنگی تبعیض جنسیتی استفاده می کنیم؟ آیا اگر واقعا به این برابری باور داریم نباید کلام خویش را نیز از تفکر جنسیتی بپیراییم؟ شاید باید این را به صورت یک واقعیت اجتماعی بپذیریم که باورهای فرهنگی به صورتی نا خود آگاه بازآفرینی می شود. و شاید این موضوع به درک بهتر این موضوع کمک کند ، که چرا حتی گاها افرادی که از حقوق انسانی برابر دفاع می کنند ، در زندگی اجتماعی و رفتاری ، نمودهایی از تبعیض جنسیتی را بروز می دهند.

۱۳۸۷ بهمن ۲۷, یکشنبه

دموکراسی ایرانی ، ایرانی دموکرات


بارها از خود پرسیده ام که چرا تلاش 150 ساله ایرانی برای دستیابی به دموکراسی و آزادی همواره با بن بست مواجه شده است ؟ بگذارید برای درک بهتر ، سوالات خویش را از مفاهیم پایه ای تری شروع کنیم : دموکراسی چیست؟ برای یک جواب مختصر و مفید به سراغ لغت نامه دهخدا می روم : حکومت عامه . حکومتی که در آن حاکمیت در دست مردم است و کارها در آن به وسیله ٔ نمایندگانی که عموم مردم انتخاب می کنند انجام می شود.
اگر این معنای مختصر و مفید رو بپذیریم ، آیا در ایران دموکراسی وجود دارد؟ با یک نگاه گذرا به این پاسخ می رسیم : در فرم آری.
حال این پرسش را مطرح می کنیم . دموکرات کیست ؟ دهخدا چنین می گوید : طرفدار دموکراسی .علاقه مند به حکومت ملی . معتقد به مساوات اجتماعی . آزادمنش . آزادی طلب . مساوات جو. باز اگر این معنای مختصر رابپذیریم و نخواهیم به سراغ تعاریف پیچیده ای که تنها تحلیل ما را نامفهوم می کند برویم این سوال را مطرح می کنیم که آیا ایرانی دموکرات است ؟ و باز اگر صادق باشیم با یک نگاه عمومی به این پاسخ می رسیم : در فرم آری.
ایرانی در فرم طرفدار دموکراسی ، علاقه مند به حکومت ملی و ضد دخالت بیگانه در سرنوشت خویش ، معتقد به مساوات اجتماعی ، آزاد منش ، آزادی طلب و مسالمت جوست ولی در محتوا فاقد تمام خصایص فوق الذکر است. شا ید در مواقعی شاهد بروز این رفتار ها در مقاطعی خاص باشیم ولی آنچه مسلم است این کردارها به صورت جزئی ذاتی از شخصیت ایرانی نیست. اتفاقا خودبرتربینی ، فردگرایی ، دیکتاتوری ، مدح وثنا گویی افراطی و دیکتاتور پذیری به وضوح در آحاد جامعه و حتی قشر روشنفکر نیز نمود و بروز دارد.
فردی که با شناسنامه ایرانی پا به عرصه گیتی بگذارد ، لاجرم میراث دار فرهنگی است که از ابتدا استبداد و استبداد پذیری و عدم درک متقابل و تحمل و کار اجتماعی را به او می آموزد. خانواده به او می آموزد که باید مطیع و فرمانبردار والدینی باشد که همه چیز را می دانند ، زیرا که او هیچ نمی داند و سرد و گرم نچشیده است . به این ضرب المثل دقت کنید : آنچه را که پیر در خشت خام می بیند ، جوان در آینه نیز نمی بیند. این فرمانبرداری از انتخاب رنگ لباس تا آرایش مو و خصوصی ترین اوالات شخصی تا گاها انتخاب رشته تحصیلی و ازدواج شخص را در بر میگیرد. نظام آموزشی ، به او می آموزد که آموزگار همه چیز را میداند و این وظیفه اوست که به دقت آموزشهای وی را فرا بگیرد و آن را به دریای بی کران محفوضات ( و نه تجربیات ) خویش بی افزاید. جامعه از او انتظار حرکت بر اساس معیارهایی را دارد که گاها در محدوده سلایق شخصی است. در تعالیم مذهبی رابطه مرید و مرادی برقرار است . در محیط کاری رئیس و مرئوس و الی آخر...
خروجی چنین مکانیزمی ، انسانی است که خود مستبد است و به راحتی استبداد را نیز می پذیرد. و اینچنین از تک تک این اخلاقیات ، فرهنگی بر می خیزد که که اخلاق اجتماعی و به طبع آن روند سیاسی یک کشور را شکل می دهد.
فرهنگ از زیربنایی ترین بخش های هر جامعه ایست. فرهنگ واسطه تمدن و اندیشه در جوامع بشری است. به طوری که اندیشه زیربنای فرهنگ و فرهنگ زیربنای تمدن است. و در نهایت سیاست به عنوان یک حامل عمل می کند که زیر بنای فرهنگ را به سطح اجتماع می رساند. حال می توان درک کرد که چرا دموکراسی ایرانی در فرم متوقف شده و فاقد محتواست.
حال باید پرسید که آیا در صورت وجود فرم دموکراسی موجود ، فی المثل در آمریکا یا فرانسه یا سوئد در ایران ، ما به دموکراسی دست خواهیم یافت؟ یا باز هم دموکراسی ایرانی ما خالی از محتوا خواهد بود؟


۱۳۸۷ بهمن ۲۵, جمعه

عاشقانه های اساطیری


معرفی کتاب :
عاشقانه های مصر باستان
ازرا پاوند ، نوئل استک ، هیوز فولر
ترجمه عباس صفاری
انتشارات مروارید
----------------------------
برای من خواندن این کتاب همچون رویا بود. خودم را در عمق تاریخ و در کنار عشاق اساطیری احساس میکردم . احساسی که خواندن این اشعار در من پدید می آورد همچون غزلی عاشقانه در کنار دختری از مصر باستان بود ، عشقی که سه هزار و پانصد سال قدمت داشت ، تجربه ای بدیع و لذت بخش . قسمتی از پیشگفتار این کتاب رو بصورت خلاصه با هم می خوانیم :
تاریخ نگارش اشعار این مجموعه باز می گردد به هزار تا هزار و پانصد سال پیش از میلاد مسیح و پیش از رواج مذاهب ابراهیمی در اروپا و خاور میانه. در دورانی که تمام تمدنهای عمده جهان در سیطره ادیان اساطیری است و هر بخشی از جلوه های طبیعت و هستی را یک ایزد یا ایزد بانو نمایندگی و سرپرستی می کند ، مذاهبی که خود نوع تکامل یافته ادیان و باورهای انسان بدوی بودند و ریشه در ترس ها و پدیده های ناشناخته و تعریف ناپذیر دنیای ما قبل تاریخ داشتند. با ظهور ادیان ابراهیمی در شمال افریقا و خاور میانه و گسترش سریع آن در سرزمین اروپا ، خدایان ، ایزد بانو ها و قهرمانان اساطیری یک به یک از عرش به زیر می آیند و جای آنها را پروردگار واحدی که که قدرت و خصایل تمامی آنها را در خود دارد پر می کند...
این ادیان با فاصله ای چند صد ساله از یکدیگر ، تعریف نوینی از آفرینش و انسان ارایه میدهند و در نتیجه عملکرد و رفتار انسان باید با تعریفی که از او ارایه شده منطبق باشد.
یکی از مهمترین موارد دگرگونی رابطه زن و مرد است . برای عشق که قدرتمند ترین عامل پایداری و بقای رابطه است و ذاتا از هرگونه مرز پذیری و محدودیت می گریزد محدودیتهای جدیدی شکل می گیرد.
از آنجا که شعر عاشقانه بر پایه عنصر عشق شکل میگیرد ، با دگرگون شدن زمینه های اجتماعی و فرهنگی این جوامع ، این ژانر دچار رکودی چند صد ساله می گردد تا اینکه پس از قرن ها ، جلوه هایی از عواطف و احساسات را در اشعار عاشقانه عرفانی اروپا و خاور میانه باز می یابیم.
شعر عاشقانه در ادواری که اخلاق جدید نیازی به آن احساس نمی نمود در بخشهایی از جهان ، همچون چین ، هند وژاپن که از حوزه نفوذ اخلاق ادیان ابراهیمی دور مانده بود ، همچنان رواج و محبوبیت خویش را حفظ کرده بود. در اروپا زمینه ی فرهنگی و اجتماعی این شعر که ریشه در شعر ارتیک جهان باستان دارد در قرن هجده و نوزدهم فراهم می گردد. اما به گفته اوکتاویو پاز شاعر و نظریه پرداز مکزیک ، شعر عاشقانه ی اروپا در آن دوره بیش از آنکه ارتیک باشد ، اعتراضی به معیارهای اخلاقی حاکم بر این جوامع است که به سرسختی تمام راه را برای ابراز عواطف و احساسات برآمده از تجارب عاشقانه سد کرده است. در نتیجه شعر عاشقانه در بستر جدیدش می کوشد با حمله به معیارهای سنتی ، روزنه ای به این چشم انداز ممنوع بگشاید. همین نوع نگاه و بر خورد را در فاصله ای چند صد ساله از اروپا ، در ایران و در شعر فروغ نیز می بینیم.
از تمدنهای باستانی متون و اشعار قابل توجهی بر جای مانده است . اما به استثنای چن شعری از سومر و بابل که به زمان ما رسیده هیچ مجموعه ای به قدمت عاشقانه های مصر باستان نیست. اشعاری که به نحو غافلگیر کننده ای ، امروز نیز شاداب و با نشاط و مدرن است.
-------------------------------------
چون اشعار این کتاب به فارسی ترجمه شده و غالب شعری خودش رو از دست داده ، برداشتی آزاد از شعری از این کتاب رو در زیر می نویسم :

پرستو به نغمه می خواند سپیده دمان
و من نگران که سپیده چه زمان رنگ می بازد؟
آنگاه
شب فرخنده من به سر خواهد رسید
با معشوقه ای که در بسترم آرمیده است

و هرگز نخواهی دانست
که چه سروری در من جاریست
آن هنگام که در گوشم به زمزمه می خواند:
همواره با تو خواهم ماند
و دست در دست هم
از تمام کوچه های زیبا می گذریم.

و می دانم که در نگاهش
من برترینم
در میان زنان زندگیش
و میدانم که دیگر اندوهی به قلبم راه نخواهد یافت

۱۳۸۷ بهمن ۲۴, پنجشنبه

گیتی در آغوش میترا


نقش برجسته دو طرفه میترا ، موزه لوور



پیکره میترا ، بریتیش میوزیوم

مِهر، میترا یا میثره از ایزدان باستانی آریایی یا هندوایرانی پيش از روزگار زرتشت است، که معنی عهد و پيمان و محبت و خورشید نیز می‌دهد.
بر اساس اعتقادات اين آيين خداي مهر گاو مقدس را قرباني مي كند و از خون آن تمام موجودات زنده را مي آفريند. همچنين طبق معتقدات مهر پرستان، ميترا يا مهر در پايان جهان به صورت آتشي مقاومت ناپذير جهان را فرا خواهد گرفت و به طور قطعي تاريكي ها و بدي ها را نابود خواهد كرد و سپس مردگان را دوباره زنده خواهد نمود.
زنده یاد دکتر بهرام فره‌وشی در کتاب «جهان فروری» در مقاله، مهرگان، می‌نویسد: آيین مهرپرستی در دنیای کهن چنان ریشه دوانید که به گفته «ارنست رنان» نویسنده معروف فرآنسوی اگر عیسویت به هنگام رشد خود بر اثر بیماری مهلکی باز می‌ایستاد، سراسر جهان به آمین مهر می‌گروید».

‏امروز بر اثر کاوش‌های باستان‌شناسی در سراسر اروپا و سرزمین‌های مجاور ایران پرستشگاه‌های میترایی فراوان یافت شده است. بسیاری از کلیساهای بزرگ اروپا بر پایه پرستشگاه‌های میترا بر پا شده است و در بسیاری جاها به ویژه در روم اثری از این ایزد بزرگ ایرانی دیده می‌شود. در شمال انگستان بر «دیوار هاردین» نقش‌هایی از مهر پرستی است و در مرکز شهر لندن (سیتی) مجسمه‌ای از مهر کشف شد. امپراتوران روم در نقاط مختلف بارها معابدی به نام مهر ساختند یا معابد مهر را ترمیم کردند. این معابد «میتریوم» (Mitherium) نام داشت.‏امپراتور ژولیانوس که از پیروان سرسخت «آیین میترا» بود و یکی از علل لشکرکشی او به ایران، این بود که میخواست سرزمین خدای خود میترا را به دست آورد و هنگامی که به دست مسیحیان همراه خود کشته شد، از خونی که از پهلوی او جاری شده بود مشتی به سوی خورشید افشاند و بدینسان فدیه‌ای از خون خود را نثار میترا کرد.