اواسط اسفند بود . یادت می آد؟ قلب کوچیکت تند و تند میزد . تو یک پاکت کاغذی سوراخ سوراخ گذاشته بودنت . آزادیت رو ازت گرفته بودن . شه پر بالت رو چیده بودن . وحشت رو می شد تو چشمات خوند. یه قفس برات گرفتم و انداختمت تو قفس .دلم نمی خواست زندونی بشی ولی مجبور بودم . خونست و هزار تا خطر . اگه می رفتی پشت کمد و گیر می کردی چی؟ اگه می افتادی توی شعله اجاق گاز چی؟ مجبور بودم ولی تو دلم غوغا بود . تقریبا چهار ماه مراقبت بودم تا پرهات دوباره رشد کنه . حالا می تونی بری . دلم واست تنگ میشه ولی می تونی بری . تو آزاد به دنیا اومدی . آوردمت همونجا که گرفتنت . ببخش اگه تو این مدت احساس اسارت داشتی . برو پرنده کوچیک من . می دونم خطرات زیادی اون بیرون هست ولی آزادی ارزشش رو داره . منم مثل تو آزاد به دنیا اومدم ولی زندان بان من می خواد هر جور می تونه منو تو زندونش نگه داره . زندان بان من موجود بی رحمیه . زندان بان من می زنه . زندان بان من میبنده . زندان بان من می کشه . ولی فکر نکن خیلی قویه . زندان بان من موجود بدبختیه. زندان بان من ، از من می ترسه . از فکر من. از آزادی من . زندان بان من زندانی منه . ولی من از آزادی تو نمی ترسم . آزادی حق توئه پرنده کوچک من . شاید یه روز جلوی پنجره من بنشینی . شاید یه روز روی شاخه درخت چنار روبروی پنجره آواز بخونی . شاید اون روز من آزاد باشم . به امید دیدار پرنده کوچولو . آزادیت مبارک.
۱۳۸۸ تیر ۶, شنبه
۱۳۸۸ خرداد ۲۸, پنجشنبه
عروسک خیمه شب بازی حقیر ، می دانم که می ترسی !
نمی دانم چگونه شروع کنم . تا قبل از کودتای سیاه روز جمعه رئیس جمهور می نامیدمت . با اینکه به تو رای نداده بودم ، ولی به هر حال با رای اقلیتی به قدرت رسیده بودی . تا دیروز قانونی بودی . ولی امروز دیگر از نظر من و میلیونها همچو من ، رئیس جمهور نیستی . طغیان سیاه وقاحتی هستی که شرافت را به مسلخ می برد . امروز عروسک بی ارزشی هستی که خنده کریهی بر چهره اش نقش بسته ، زیرا که کسی با نخش بازی می کند. امروز نماد خشونتی هستی که پاکترین فرزندان این سرزمین را به خون می نشاند . امروز نماینده نظامیانی هستی که آرای مردم را به زیر چکمه هایشان لگد کوب می کنند . امروز نشان دلالانی هستی که سود نامشروع شان را در بودن تو می بینند .امروز حقارت متراکم تمام کوتوله های سیاسی کشورم هستی . می دانم که به تو خبر می دهند . می دانم که تصاویر را می بینی . شده ای بهانه ای برای با هم بودن همه . از آن پیرمرد هشتاد ساله ای که به مدد شانه های دخترش در راهپیمایی ضد کودتا شرکت می کند تا آن زن چادری که دینش را در خطر می بیند . آن مرد سکولار که زندگیش را به رسمیت نمی شناسی ، آن دختری که از خشونتت به فغان آمده ، آن پسری که با لگد درون ون ارشاد پرتابش کردی ، آن پدری که کمرش به زیر بار تورم شکسته ، آن هنرمندی که سانسورش کردی ، آن دانشجویی که ستاره دارش کردی ، آن ورزشکاری که تحقیرش کردی همه با همند.می بینی ؟ صدایشان را می شنوی؟ همه آمده اند که بگویند این جرثومه حقارت رئیس جمهورشان نیست. ما دوباره با هم هستیم . من هایمان با هم است . نمی ترسیم . این خصیصه با هم بودن است . اما می دانم که تو می ترسی . می ترسی از زمانی که این نخ که تو را می گرداند پاره شود .
برچسبها:
احمدی نژاد,
تقلب انتخاباتی,
خیمه شب بازی,
دیکتاتور,
صحنه گردانی,
کوتوله سیاسی,
کودتا,
مضحک,
همبستگی ملی
۱۳۸۸ خرداد ۱۶, شنبه
آقای رئیس جمهور ، در ده یکی خوب نیست ؟
آقای رئیس جمهور ، باز آمدم ، با حکایتی دیگر . دیگر باید عادت داشته باشید به حکایتهای من . شده ام قصه گوی شما . می خواهم راحتتر به خواب بروید که می دانم آنچه را در جامعه می بینید نمی پسندید و خواب از چشمتان گریخته. می دانم که شبها می لرزید . که من هم می لرزیدم اگر چون شما بودم . شبها عادتم شده که مسافتی را قدم بزنم و ببینم آنچه را زیر چادر شب می گذرد . زمانی نارمک خانه شما بود . این شبها خیلی ها شبها در نارمک برای شما لالایی خداحافظی می خوانند . می شنوید ؟
ولی قصه امشبتان : روزی بود و روزگاری . سواری بود که از راهی می گذشت . نمی دانیم از کجا می آمد و به کجا میرفت . فقط می دانیم مسافر بود. در خارج از سواد دهی که بر مسیرش بود مردی را دید که در زیر سایه درختی نشسته بود . محلی سبز بود و آبی خوش داشت و هوایی خوشتر . اسب را به کناره راند و پیاده شد تا که هم خود بیاساید و هم حیوان آبی بنوشد و شاید گفتگویی با مردی که نمی شناخت ، تا از دلتنگی راه به در آید . سلام گفت و جواب شنید . از مرد دلیل نشستنش را در آن فاصله از ده پرسید . مرد جواب داد که منتظر تو بودم . مسافر با تعجب پرسید : منتظر من؟ برای چه ؟ پاسخ شنید که : چخماقی می خواهم که آتش در خانه ام برافروزم ! مسافر پرسید : مگر در دهی به این آبادی و جمعیت ، کسی نیست که از او چخماق بستانی که این تمنا از مسافری می جویی ؟ مرد پاسخ داد : که هم کسان هستند و هم چخماق . ولی من اینان را انسانهایی خوب نمی یابم که از آنها طلب چخماق کنم ! مسافر دهانه اسب را که سیراب شده بود گرفت و بر آن سوار شد . رو به مرد کرد و گفت . چخماق دارم و نمی دهم . این که تو در تمام ده یک خوب نمی یابی نشان از بدی باطن توست وگرنه در ده آیا یکی خوب نیست ؟ و اسبش را هی کرد و رفت .
جناب رئیس جمهور ، گیرم که یکی شما را خوش ندارد . گیرم که سنگ می اندازد . دیگری را چه می گویید؟ دیگری نیز بد ، دیگران را چه می گوئیید ؟ آقای رئیس جمهور ، آن پنجاه استاد اقتصاد هم با شما مشکل داشتند ؟ دانشجویان ستاره دار و بی ستاره نیز در لای چرختان چوب میگذارند ؟ معلمان آزارتان می دهند ؟ قومیتها بهتانتان می زنند؟ بخش خصوصی دسیسه می چیند ؟ بانکها دروغ می گویند؟ شورای امنیت که عامل استکبار است ، دیدبان حقوق بشر هم که مزد ستان دشمنان. چرا راه دور برویم ؟ وزرایی که خودتان برگزیدید و خودشان استعفا کردند ، بدخواهتان بودند ؟ آقای رئیس جمهور آیا این همه ها و همه ها و همه ها هیچ یک راست نمی گویند و شما راست می گویید؟ آقای رئیس جمهور آیا فکر نمی کنید ، اینکه در تمام ده یکی خوب نمی یابید خبر از باطن شما می دهد ؟
ولی قصه امشبتان : روزی بود و روزگاری . سواری بود که از راهی می گذشت . نمی دانیم از کجا می آمد و به کجا میرفت . فقط می دانیم مسافر بود. در خارج از سواد دهی که بر مسیرش بود مردی را دید که در زیر سایه درختی نشسته بود . محلی سبز بود و آبی خوش داشت و هوایی خوشتر . اسب را به کناره راند و پیاده شد تا که هم خود بیاساید و هم حیوان آبی بنوشد و شاید گفتگویی با مردی که نمی شناخت ، تا از دلتنگی راه به در آید . سلام گفت و جواب شنید . از مرد دلیل نشستنش را در آن فاصله از ده پرسید . مرد جواب داد که منتظر تو بودم . مسافر با تعجب پرسید : منتظر من؟ برای چه ؟ پاسخ شنید که : چخماقی می خواهم که آتش در خانه ام برافروزم ! مسافر پرسید : مگر در دهی به این آبادی و جمعیت ، کسی نیست که از او چخماق بستانی که این تمنا از مسافری می جویی ؟ مرد پاسخ داد : که هم کسان هستند و هم چخماق . ولی من اینان را انسانهایی خوب نمی یابم که از آنها طلب چخماق کنم ! مسافر دهانه اسب را که سیراب شده بود گرفت و بر آن سوار شد . رو به مرد کرد و گفت . چخماق دارم و نمی دهم . این که تو در تمام ده یک خوب نمی یابی نشان از بدی باطن توست وگرنه در ده آیا یکی خوب نیست ؟ و اسبش را هی کرد و رفت .
جناب رئیس جمهور ، گیرم که یکی شما را خوش ندارد . گیرم که سنگ می اندازد . دیگری را چه می گویید؟ دیگری نیز بد ، دیگران را چه می گوئیید ؟ آقای رئیس جمهور ، آن پنجاه استاد اقتصاد هم با شما مشکل داشتند ؟ دانشجویان ستاره دار و بی ستاره نیز در لای چرختان چوب میگذارند ؟ معلمان آزارتان می دهند ؟ قومیتها بهتانتان می زنند؟ بخش خصوصی دسیسه می چیند ؟ بانکها دروغ می گویند؟ شورای امنیت که عامل استکبار است ، دیدبان حقوق بشر هم که مزد ستان دشمنان. چرا راه دور برویم ؟ وزرایی که خودتان برگزیدید و خودشان استعفا کردند ، بدخواهتان بودند ؟ آقای رئیس جمهور آیا این همه ها و همه ها و همه ها هیچ یک راست نمی گویند و شما راست می گویید؟ آقای رئیس جمهور آیا فکر نمی کنید ، اینکه در تمام ده یکی خوب نمی یابید خبر از باطن شما می دهد ؟
برچسبها:
احمدی نژاد,
انتخابات دهم,
باطن,
توطعه انگاری,
دایی جان ناپلئون,
رئیس جمهور
۱۳۸۸ خرداد ۱۳, چهارشنبه
رضایی ، رقیبی جدی و چشمان بسته اصلاح طلبان !
قبل از اینکه این نوشتار را آغاز کنم ، لازم است تا عنوان کنم که تحلیلی که در پی خواهم آورد ، فقط تحلیل من از شرایط است و ممکن است از دید خواننده این متن اشتباه باشد . من نیز اصراری بر پافشاری بر آن نمی بینم و خوشحال خواهم شد تا در یک بحث سازنده نقاط ضعف این تحلیل مورد بحث قرار بگیرد .
چند روزی است که بحثی داغ را در فضای وب پارسی و در لایه های پایین و عموما هواداران دو کاندیدای مطرح ریاست جمهوری وابسطه به طیف اصلاح طلبان ، یعنی آقایان کروبی و موسوی مشاهده می نمایم که بر رد یکی و اثبات دیگری دلالت دارد . چون در پستهای پیشن ، دلایل خود را برای رای به آقای کروبی بیان نمودم ، ابتدا لازم میدانم که این نکته را عنوان کنم که کروبی به نظر من قهرمانی نیست که از دل اسطوره ها برای نجات ایران از دست دشمنی اهریمنی به میدان آمده باشد . دلایل رای من به ایشان بیشتر بر مبنای عملگرایی است و از طرفی خوب یا بد ایشان تابلویی را بالا برده و شعارهایی را مطرح می کند که با پایگاه هویتی و شخصیت حقیقی من ارتباط بهتری را برقرار می نماید .
ولی با توجه به روند امور و جریانات انتخاباتی اخیر بر این باورم که در سطوح بالای مدیریت و مهندسی جریان انتخاباتی اصلاح طلبان ، هماهنگی وجود داشته و این دو کاندیدا یک هدف را نشانه رفته اند و هدف اولیه انتقال قدرت اجرایی از جریانی که احمدی نژاد آنرا رهبری می نماید به پایگاه طیف اصلاح طلبی است . اگر بپذیریم که هدف از هر کنش سیاسی معطوف به قدرت ، کسب قدرت است ، بنابراین چیدمان تمام رویدادها در کنار یکدیگر برایمان معنایی خاص می یابد .
همان طور که می دانیم این دو کاندیدا ، ستادی مشترک را برای صیانت از آرا تشکیل داده اند و در این زمینه کاملا هماهنگ عمل می کنند . از طرفی ، سطوح بالای مدیریت ستادها ، هیچ گاه کتمان نمی کنند که به نظر آنها سبد رای هر کاندیدا با کاندیدای دیگر متفاوت است و همپوشانی معنی داری ندارد . به عبارت دیگر میر حسین موسوی با گفتمانی که کمترین تنش را با نیروهای منتسب به اصول گرایی ایجاد می نماید ، در صدد جذب سبد رای آنها برآمد و در این راه تقریبا موفق نیز بود . همراهی بسیاری از نیروهای اصول گرا با وی ( البته با چراغ خاموش و بدون سر و صدا ) گواه این مطلب است . از طرفی وی با تکیه بر شعار دولت فرهنگی ، همراهی هنرمندان زیادی را نیز برانگیخته . تعلق داشتن وی به آزربایجان نیز و تاکید او بر این موضوع با سخنرانی وی به زبان ترکی ، و نوشتن مقاله به این زبان در روزنامه کلمه که وی صاحب امتیاز آن است ، نیز آرای این بخش جامعه را که اتفاقا بخش بزرگی از جامعه را نیز شامل می شود ، هدف گرفته است . حضور خاتمی در کنار وی و در پوسترهای او نیز وزنه سنگینی به سود اوست . زیرا کسانی را که همچنان الگوی اصلاح طلبی را در تصویر خاتمی جستجو می کنند ، به سود وی به پای صندوقها خواهد کشاند.
از طرفی کروبی نیز توانسته با بالا بردن تابلوی تغییر ، و استفاده از تیم تخصصی قوی خود ، آرای بخش بزرگی از تکنوکراتها و نیز جمعیت رای دهنده خاموش و محذوف را که تنها با گرفتن علایمی قوی برای تاکید بر خواسته هایشان به میدان می آیند ، جذب نماید . طرح شعارهای پیشرو ، همچون حقوق شهروندی ، حقوق بانوان ، وزارت زنان ، تغییر قانون اساسی و حذف سانسور دولتی و افزایش حقوق ارتباطی مردم در این زمینه بی تاثیر نبوده است. ترجمه طرح اقتصادی وی نیز به زبان عوام ، یعنی هر ایرانی 70000 تومان ، می تواند آرای طبقات فقیر و حاشیه نشین جامعه را نیز به سود وی جذب کند . کروبی برای منطقه زاگرس نیز هدف گذاری ویژه ای انجام داده و با تاکید بر خواسته های منطقه ای آنها ، می تواند حساب ویژه ای نیز برای این بخش از آرا باز کند. البته کروبی در این بخش رقیبی چون محسن رضایی دارد ، بر خلاف میر حسین موسوی که در آرای مبتنی بر اشتراک زبانی بی رقیب است .
با نگاه به موارد فوق ، آنچه در نگاه اول به نظر می رسد ، تلاش برای از اکثریت انداختن آرای رئیس جمهور فعلی در مرحله اول انتخابات است .
ولی آنچه می تواند تمام این محاسبات را به هم بریزد ، خلاصه کردن کاندیداها به 3 کاندیدای جدی و نادیده گرفتن محسن رضایی است . محسن رضایی در آخرین دقایق بازی و بدون اینکه مورد نقد جدی قرار بگیرد ، وارد بازی انتخابات شده . وی با حضوری ده ساله در مجمع تشخیص مصلحت نظام و پیگیری مستمر مباحث اقتصادی در این مجمع و با تجربه ناکامی های دوران احمدی نژاد وارد میدان شده است . رضایی در طول این مدت به عنوان یکی از سه راس مثلثی نام برده می شد که با لاریجانی و قالیباف تکمیل می شد. حمایت نکردن لاریجانی از احمدی نژاد و مخالفت صریح وی با اعلام حمایت نمایندگان از وی و نیز پیشنهاد برخی از بزرگان اصول گرا به احمدی نژاد برای استعفا ، این گمان را تقویت می کند که در سایه بی توجهی اصلاح طلبان و حرکت با چراغ خاموش رضایی ، اتفاق چهار سال پیش تکرار شده و حمایتهای اصولگرایان به جای تاکید بر احمدی نژاد به یکباره در شب انتخابات به سمت رضایی برگردد . اتفاقی که رضایی را در شب انتخابات دوره قبل وادار به استعفا کرد و قالی باف را در بهت فرو برد . آیا اینبار اصولگرایان بر سر رضایی به توافق رسیده اند؟ سوالی است که باید منتظر بود و پاسخش را دید !
چند روزی است که بحثی داغ را در فضای وب پارسی و در لایه های پایین و عموما هواداران دو کاندیدای مطرح ریاست جمهوری وابسطه به طیف اصلاح طلبان ، یعنی آقایان کروبی و موسوی مشاهده می نمایم که بر رد یکی و اثبات دیگری دلالت دارد . چون در پستهای پیشن ، دلایل خود را برای رای به آقای کروبی بیان نمودم ، ابتدا لازم میدانم که این نکته را عنوان کنم که کروبی به نظر من قهرمانی نیست که از دل اسطوره ها برای نجات ایران از دست دشمنی اهریمنی به میدان آمده باشد . دلایل رای من به ایشان بیشتر بر مبنای عملگرایی است و از طرفی خوب یا بد ایشان تابلویی را بالا برده و شعارهایی را مطرح می کند که با پایگاه هویتی و شخصیت حقیقی من ارتباط بهتری را برقرار می نماید .
ولی با توجه به روند امور و جریانات انتخاباتی اخیر بر این باورم که در سطوح بالای مدیریت و مهندسی جریان انتخاباتی اصلاح طلبان ، هماهنگی وجود داشته و این دو کاندیدا یک هدف را نشانه رفته اند و هدف اولیه انتقال قدرت اجرایی از جریانی که احمدی نژاد آنرا رهبری می نماید به پایگاه طیف اصلاح طلبی است . اگر بپذیریم که هدف از هر کنش سیاسی معطوف به قدرت ، کسب قدرت است ، بنابراین چیدمان تمام رویدادها در کنار یکدیگر برایمان معنایی خاص می یابد .
همان طور که می دانیم این دو کاندیدا ، ستادی مشترک را برای صیانت از آرا تشکیل داده اند و در این زمینه کاملا هماهنگ عمل می کنند . از طرفی ، سطوح بالای مدیریت ستادها ، هیچ گاه کتمان نمی کنند که به نظر آنها سبد رای هر کاندیدا با کاندیدای دیگر متفاوت است و همپوشانی معنی داری ندارد . به عبارت دیگر میر حسین موسوی با گفتمانی که کمترین تنش را با نیروهای منتسب به اصول گرایی ایجاد می نماید ، در صدد جذب سبد رای آنها برآمد و در این راه تقریبا موفق نیز بود . همراهی بسیاری از نیروهای اصول گرا با وی ( البته با چراغ خاموش و بدون سر و صدا ) گواه این مطلب است . از طرفی وی با تکیه بر شعار دولت فرهنگی ، همراهی هنرمندان زیادی را نیز برانگیخته . تعلق داشتن وی به آزربایجان نیز و تاکید او بر این موضوع با سخنرانی وی به زبان ترکی ، و نوشتن مقاله به این زبان در روزنامه کلمه که وی صاحب امتیاز آن است ، نیز آرای این بخش جامعه را که اتفاقا بخش بزرگی از جامعه را نیز شامل می شود ، هدف گرفته است . حضور خاتمی در کنار وی و در پوسترهای او نیز وزنه سنگینی به سود اوست . زیرا کسانی را که همچنان الگوی اصلاح طلبی را در تصویر خاتمی جستجو می کنند ، به سود وی به پای صندوقها خواهد کشاند.
از طرفی کروبی نیز توانسته با بالا بردن تابلوی تغییر ، و استفاده از تیم تخصصی قوی خود ، آرای بخش بزرگی از تکنوکراتها و نیز جمعیت رای دهنده خاموش و محذوف را که تنها با گرفتن علایمی قوی برای تاکید بر خواسته هایشان به میدان می آیند ، جذب نماید . طرح شعارهای پیشرو ، همچون حقوق شهروندی ، حقوق بانوان ، وزارت زنان ، تغییر قانون اساسی و حذف سانسور دولتی و افزایش حقوق ارتباطی مردم در این زمینه بی تاثیر نبوده است. ترجمه طرح اقتصادی وی نیز به زبان عوام ، یعنی هر ایرانی 70000 تومان ، می تواند آرای طبقات فقیر و حاشیه نشین جامعه را نیز به سود وی جذب کند . کروبی برای منطقه زاگرس نیز هدف گذاری ویژه ای انجام داده و با تاکید بر خواسته های منطقه ای آنها ، می تواند حساب ویژه ای نیز برای این بخش از آرا باز کند. البته کروبی در این بخش رقیبی چون محسن رضایی دارد ، بر خلاف میر حسین موسوی که در آرای مبتنی بر اشتراک زبانی بی رقیب است .
با نگاه به موارد فوق ، آنچه در نگاه اول به نظر می رسد ، تلاش برای از اکثریت انداختن آرای رئیس جمهور فعلی در مرحله اول انتخابات است .
ولی آنچه می تواند تمام این محاسبات را به هم بریزد ، خلاصه کردن کاندیداها به 3 کاندیدای جدی و نادیده گرفتن محسن رضایی است . محسن رضایی در آخرین دقایق بازی و بدون اینکه مورد نقد جدی قرار بگیرد ، وارد بازی انتخابات شده . وی با حضوری ده ساله در مجمع تشخیص مصلحت نظام و پیگیری مستمر مباحث اقتصادی در این مجمع و با تجربه ناکامی های دوران احمدی نژاد وارد میدان شده است . رضایی در طول این مدت به عنوان یکی از سه راس مثلثی نام برده می شد که با لاریجانی و قالیباف تکمیل می شد. حمایت نکردن لاریجانی از احمدی نژاد و مخالفت صریح وی با اعلام حمایت نمایندگان از وی و نیز پیشنهاد برخی از بزرگان اصول گرا به احمدی نژاد برای استعفا ، این گمان را تقویت می کند که در سایه بی توجهی اصلاح طلبان و حرکت با چراغ خاموش رضایی ، اتفاق چهار سال پیش تکرار شده و حمایتهای اصولگرایان به جای تاکید بر احمدی نژاد به یکباره در شب انتخابات به سمت رضایی برگردد . اتفاقی که رضایی را در شب انتخابات دوره قبل وادار به استعفا کرد و قالی باف را در بهت فرو برد . آیا اینبار اصولگرایان بر سر رضایی به توافق رسیده اند؟ سوالی است که باید منتظر بود و پاسخش را دید !
برچسبها:
احمدی نژاد,
انتخابات,
ترکیب آرا,
خاتمی,
ریاست جمهوری دهم,
محسن رضایی,
مهدی کروبی,
میرحسین موسوی
اشتراک در:
پستها (Atom)