قبل از اینکه این نوشتار را آغاز کنم ، لازم است تا عنوان کنم که تحلیلی که در پی خواهم آورد ، فقط تحلیل من از شرایط است و ممکن است از دید خواننده این متن اشتباه باشد . من نیز اصراری بر پافشاری بر آن نمی بینم و خوشحال خواهم شد تا در یک بحث سازنده نقاط ضعف این تحلیل مورد بحث قرار بگیرد .
چند روزی است که بحثی داغ را در فضای وب پارسی و در لایه های پایین و عموما هواداران دو کاندیدای مطرح ریاست جمهوری وابسطه به طیف اصلاح طلبان ، یعنی آقایان کروبی و موسوی مشاهده می نمایم که بر رد یکی و اثبات دیگری دلالت دارد . چون در پستهای پیشن ، دلایل خود را برای رای به آقای کروبی بیان نمودم ، ابتدا لازم میدانم که این نکته را عنوان کنم که کروبی به نظر من قهرمانی نیست که از دل اسطوره ها برای نجات ایران از دست دشمنی اهریمنی به میدان آمده باشد . دلایل رای من به ایشان بیشتر بر مبنای عملگرایی است و از طرفی خوب یا بد ایشان تابلویی را بالا برده و شعارهایی را مطرح می کند که با پایگاه هویتی و شخصیت حقیقی من ارتباط بهتری را برقرار می نماید .
ولی با توجه به روند امور و جریانات انتخاباتی اخیر بر این باورم که در سطوح بالای مدیریت و مهندسی جریان انتخاباتی اصلاح طلبان ، هماهنگی وجود داشته و این دو کاندیدا یک هدف را نشانه رفته اند و هدف اولیه انتقال قدرت اجرایی از جریانی که احمدی نژاد آنرا رهبری می نماید به پایگاه طیف اصلاح طلبی است . اگر بپذیریم که هدف از هر کنش سیاسی معطوف به قدرت ، کسب قدرت است ، بنابراین چیدمان تمام رویدادها در کنار یکدیگر برایمان معنایی خاص می یابد .
همان طور که می دانیم این دو کاندیدا ، ستادی مشترک را برای صیانت از آرا تشکیل داده اند و در این زمینه کاملا هماهنگ عمل می کنند . از طرفی ، سطوح بالای مدیریت ستادها ، هیچ گاه کتمان نمی کنند که به نظر آنها سبد رای هر کاندیدا با کاندیدای دیگر متفاوت است و همپوشانی معنی داری ندارد . به عبارت دیگر میر حسین موسوی با گفتمانی که کمترین تنش را با نیروهای منتسب به اصول گرایی ایجاد می نماید ، در صدد جذب سبد رای آنها برآمد و در این راه تقریبا موفق نیز بود . همراهی بسیاری از نیروهای اصول گرا با وی ( البته با چراغ خاموش و بدون سر و صدا ) گواه این مطلب است . از طرفی وی با تکیه بر شعار دولت فرهنگی ، همراهی هنرمندان زیادی را نیز برانگیخته . تعلق داشتن وی به آزربایجان نیز و تاکید او بر این موضوع با سخنرانی وی به زبان ترکی ، و نوشتن مقاله به این زبان در روزنامه کلمه که وی صاحب امتیاز آن است ، نیز آرای این بخش جامعه را که اتفاقا بخش بزرگی از جامعه را نیز شامل می شود ، هدف گرفته است . حضور خاتمی در کنار وی و در پوسترهای او نیز وزنه سنگینی به سود اوست . زیرا کسانی را که همچنان الگوی اصلاح طلبی را در تصویر خاتمی جستجو می کنند ، به سود وی به پای صندوقها خواهد کشاند.
از طرفی کروبی نیز توانسته با بالا بردن تابلوی تغییر ، و استفاده از تیم تخصصی قوی خود ، آرای بخش بزرگی از تکنوکراتها و نیز جمعیت رای دهنده خاموش و محذوف را که تنها با گرفتن علایمی قوی برای تاکید بر خواسته هایشان به میدان می آیند ، جذب نماید . طرح شعارهای پیشرو ، همچون حقوق شهروندی ، حقوق بانوان ، وزارت زنان ، تغییر قانون اساسی و حذف سانسور دولتی و افزایش حقوق ارتباطی مردم در این زمینه بی تاثیر نبوده است. ترجمه طرح اقتصادی وی نیز به زبان عوام ، یعنی هر ایرانی 70000 تومان ، می تواند آرای طبقات فقیر و حاشیه نشین جامعه را نیز به سود وی جذب کند . کروبی برای منطقه زاگرس نیز هدف گذاری ویژه ای انجام داده و با تاکید بر خواسته های منطقه ای آنها ، می تواند حساب ویژه ای نیز برای این بخش از آرا باز کند. البته کروبی در این بخش رقیبی چون محسن رضایی دارد ، بر خلاف میر حسین موسوی که در آرای مبتنی بر اشتراک زبانی بی رقیب است .
با نگاه به موارد فوق ، آنچه در نگاه اول به نظر می رسد ، تلاش برای از اکثریت انداختن آرای رئیس جمهور فعلی در مرحله اول انتخابات است .
ولی آنچه می تواند تمام این محاسبات را به هم بریزد ، خلاصه کردن کاندیداها به 3 کاندیدای جدی و نادیده گرفتن محسن رضایی است . محسن رضایی در آخرین دقایق بازی و بدون اینکه مورد نقد جدی قرار بگیرد ، وارد بازی انتخابات شده . وی با حضوری ده ساله در مجمع تشخیص مصلحت نظام و پیگیری مستمر مباحث اقتصادی در این مجمع و با تجربه ناکامی های دوران احمدی نژاد وارد میدان شده است . رضایی در طول این مدت به عنوان یکی از سه راس مثلثی نام برده می شد که با لاریجانی و قالیباف تکمیل می شد. حمایت نکردن لاریجانی از احمدی نژاد و مخالفت صریح وی با اعلام حمایت نمایندگان از وی و نیز پیشنهاد برخی از بزرگان اصول گرا به احمدی نژاد برای استعفا ، این گمان را تقویت می کند که در سایه بی توجهی اصلاح طلبان و حرکت با چراغ خاموش رضایی ، اتفاق چهار سال پیش تکرار شده و حمایتهای اصولگرایان به جای تاکید بر احمدی نژاد به یکباره در شب انتخابات به سمت رضایی برگردد . اتفاقی که رضایی را در شب انتخابات دوره قبل وادار به استعفا کرد و قالی باف را در بهت فرو برد . آیا اینبار اصولگرایان بر سر رضایی به توافق رسیده اند؟ سوالی است که باید منتظر بود و پاسخش را دید !
چند روزی است که بحثی داغ را در فضای وب پارسی و در لایه های پایین و عموما هواداران دو کاندیدای مطرح ریاست جمهوری وابسطه به طیف اصلاح طلبان ، یعنی آقایان کروبی و موسوی مشاهده می نمایم که بر رد یکی و اثبات دیگری دلالت دارد . چون در پستهای پیشن ، دلایل خود را برای رای به آقای کروبی بیان نمودم ، ابتدا لازم میدانم که این نکته را عنوان کنم که کروبی به نظر من قهرمانی نیست که از دل اسطوره ها برای نجات ایران از دست دشمنی اهریمنی به میدان آمده باشد . دلایل رای من به ایشان بیشتر بر مبنای عملگرایی است و از طرفی خوب یا بد ایشان تابلویی را بالا برده و شعارهایی را مطرح می کند که با پایگاه هویتی و شخصیت حقیقی من ارتباط بهتری را برقرار می نماید .
ولی با توجه به روند امور و جریانات انتخاباتی اخیر بر این باورم که در سطوح بالای مدیریت و مهندسی جریان انتخاباتی اصلاح طلبان ، هماهنگی وجود داشته و این دو کاندیدا یک هدف را نشانه رفته اند و هدف اولیه انتقال قدرت اجرایی از جریانی که احمدی نژاد آنرا رهبری می نماید به پایگاه طیف اصلاح طلبی است . اگر بپذیریم که هدف از هر کنش سیاسی معطوف به قدرت ، کسب قدرت است ، بنابراین چیدمان تمام رویدادها در کنار یکدیگر برایمان معنایی خاص می یابد .
همان طور که می دانیم این دو کاندیدا ، ستادی مشترک را برای صیانت از آرا تشکیل داده اند و در این زمینه کاملا هماهنگ عمل می کنند . از طرفی ، سطوح بالای مدیریت ستادها ، هیچ گاه کتمان نمی کنند که به نظر آنها سبد رای هر کاندیدا با کاندیدای دیگر متفاوت است و همپوشانی معنی داری ندارد . به عبارت دیگر میر حسین موسوی با گفتمانی که کمترین تنش را با نیروهای منتسب به اصول گرایی ایجاد می نماید ، در صدد جذب سبد رای آنها برآمد و در این راه تقریبا موفق نیز بود . همراهی بسیاری از نیروهای اصول گرا با وی ( البته با چراغ خاموش و بدون سر و صدا ) گواه این مطلب است . از طرفی وی با تکیه بر شعار دولت فرهنگی ، همراهی هنرمندان زیادی را نیز برانگیخته . تعلق داشتن وی به آزربایجان نیز و تاکید او بر این موضوع با سخنرانی وی به زبان ترکی ، و نوشتن مقاله به این زبان در روزنامه کلمه که وی صاحب امتیاز آن است ، نیز آرای این بخش جامعه را که اتفاقا بخش بزرگی از جامعه را نیز شامل می شود ، هدف گرفته است . حضور خاتمی در کنار وی و در پوسترهای او نیز وزنه سنگینی به سود اوست . زیرا کسانی را که همچنان الگوی اصلاح طلبی را در تصویر خاتمی جستجو می کنند ، به سود وی به پای صندوقها خواهد کشاند.
از طرفی کروبی نیز توانسته با بالا بردن تابلوی تغییر ، و استفاده از تیم تخصصی قوی خود ، آرای بخش بزرگی از تکنوکراتها و نیز جمعیت رای دهنده خاموش و محذوف را که تنها با گرفتن علایمی قوی برای تاکید بر خواسته هایشان به میدان می آیند ، جذب نماید . طرح شعارهای پیشرو ، همچون حقوق شهروندی ، حقوق بانوان ، وزارت زنان ، تغییر قانون اساسی و حذف سانسور دولتی و افزایش حقوق ارتباطی مردم در این زمینه بی تاثیر نبوده است. ترجمه طرح اقتصادی وی نیز به زبان عوام ، یعنی هر ایرانی 70000 تومان ، می تواند آرای طبقات فقیر و حاشیه نشین جامعه را نیز به سود وی جذب کند . کروبی برای منطقه زاگرس نیز هدف گذاری ویژه ای انجام داده و با تاکید بر خواسته های منطقه ای آنها ، می تواند حساب ویژه ای نیز برای این بخش از آرا باز کند. البته کروبی در این بخش رقیبی چون محسن رضایی دارد ، بر خلاف میر حسین موسوی که در آرای مبتنی بر اشتراک زبانی بی رقیب است .
با نگاه به موارد فوق ، آنچه در نگاه اول به نظر می رسد ، تلاش برای از اکثریت انداختن آرای رئیس جمهور فعلی در مرحله اول انتخابات است .
ولی آنچه می تواند تمام این محاسبات را به هم بریزد ، خلاصه کردن کاندیداها به 3 کاندیدای جدی و نادیده گرفتن محسن رضایی است . محسن رضایی در آخرین دقایق بازی و بدون اینکه مورد نقد جدی قرار بگیرد ، وارد بازی انتخابات شده . وی با حضوری ده ساله در مجمع تشخیص مصلحت نظام و پیگیری مستمر مباحث اقتصادی در این مجمع و با تجربه ناکامی های دوران احمدی نژاد وارد میدان شده است . رضایی در طول این مدت به عنوان یکی از سه راس مثلثی نام برده می شد که با لاریجانی و قالیباف تکمیل می شد. حمایت نکردن لاریجانی از احمدی نژاد و مخالفت صریح وی با اعلام حمایت نمایندگان از وی و نیز پیشنهاد برخی از بزرگان اصول گرا به احمدی نژاد برای استعفا ، این گمان را تقویت می کند که در سایه بی توجهی اصلاح طلبان و حرکت با چراغ خاموش رضایی ، اتفاق چهار سال پیش تکرار شده و حمایتهای اصولگرایان به جای تاکید بر احمدی نژاد به یکباره در شب انتخابات به سمت رضایی برگردد . اتفاقی که رضایی را در شب انتخابات دوره قبل وادار به استعفا کرد و قالی باف را در بهت فرو برد . آیا اینبار اصولگرایان بر سر رضایی به توافق رسیده اند؟ سوالی است که باید منتظر بود و پاسخش را دید !
اینطور که رضایی از دولت ائتلافی و تشکیل دولت سایه که از منتقدان وی هم در آن حضور دارند جناح بندی در مورد رضایی کار سختی است. کما اینکه در مناظره با کروبی گفت من از نخبه های هر جناحی و تفکری اما نه از تندروهای هر جناح در دولت استفاده خواهم کرد.
پاسخحذفحرف آخر: جون من بیا به رضایی رای بده. :)