۱۳۸۹ شهریور ۲۱, یکشنبه

حجاب تحقیر


دنده رو عوض می کنم. چشم به راه دوختم و در امتداد مسیر پیش می رم. کنارم نشسته. می گم: اینجا که از گشت خبری نیست. روسریت را بردار. بر می داره و انگار داغ دلش تازه می شه. داغ دلش که قدیمی است، چون داغ مادرش چون داغ سرزمینش. می گه: آدم اینطور اعتماد به نفس پیدا می کنه . دستش رو از پنجره بیرون می بره و با تن نامرئی هوا بازی می کنه...


بارها فکر کرده ام که چرا حکومت این گونه بر روی حجاب تاکید می کند. این همه فشار و هزینه ای که بر روح و روان و سلامت جامعه تحمیل می کند برای چیست؟ این همه گشت، این همه بیلبورد، این همه خطابه، این همه تهدید، این همه تطمیع برای چه منفعتی است؟ و پاسخ را باز در همان کلمه منفور یافتم: تحقیر.
حجاب عصاره تحقیر است. تحقیری که زن را می پوشاند تا به او بفهماند که اختیاری ندارد. ملکی است که فروخته شده. فروخته هم نشده باشد باید بکر بماند تا مالکی آن را بخرد و آن گونه که می خواهد بسازد. زن باید بیاموزد که اسیر خوبی باشد. باید بیاموزد که خدمت کند. باید بیاموزد که نفقه بگیرد. باید بیاموزد که به امر دیگری رفتار کند. باید بیاموزد که دستگاه تولید مثل مرد است. باید بیاموزد که تربیت کودک با اوست و مهم تر از همه باید بیاموزد، که کودکانی مطیع پدر تربیت کند. کودکانی که در جامعه نیز اطاعت را باز سازی می کنند. کودکان بزرگسالی که حاکم را به عنوان پدر بپذیرند. بپذیرند که پدر بهترین را برایشان می خواهد. آن چه او می کند خیر و صلاح فرزند است. آن زن ِ بی اختیار ِ در بند، باید آن حس حقارت و سرکوب شدگی درونی خود را با محبت، با شیر، با قصه و با غصه هایش به فرزند انتقال دهد. او بهترین آموزگار تحقیر برای فرزند است. پس خود باید موجودی تحقیر شده باشد. و این وظیفه ایست که به خوبی از عهده حجاب بر می آید.


...دستش رو از پنجره بیرون می بره و با تن نامرئی هوا بازی می کنه، می گه: آدمی که اعتماد به نفس نداره، هیچی نداره. نور چراغ کمی از مسیر رو روشن کرده. جاده در تاریکی پیچ می خوره و تهش گم می شه تو چادر شب.

۵ نظر:

  1. ghasd rad ya tayid nadaram.vali fekr nemikid ye kam koli gooyi kardid.hejab ejbari chera vali hejab ekhtiyari che tor? man hargez dar zendegim ehsas tahghir ya mahdoodiyat nakardam chon azad boodam ke khodam entekhab konam.man migam NA be hejab ejbari

    پاسخحذف
  2. بانوی عزیز ناشناس، من فکر کنم از لحن نوشتارم معلومه که منظور تحمیل یک پوشش به یک انسانه که باعث تحقیرش می شه. دقیقا چیزی که کارکرد سنتی اجتماعی حجاب داره وگرنه کسی که با اختیار خود و نه به اجبار دیگران یک پوشش رو انتخاب می کنه مسلما از اون پوشش احساس تحقیر نمی کنه

    پاسخحذف
  3. با شما کاملا موافقم چقدر در ايران بايد حسرت يک نفس راحت را کشيد.
    و در جواب دوست ديگري که فکر مي کند اگر کسي اين نوع پوشش را انتخاب کند احساس تحقير نخواهد کرد بايد بگويم که خيلي مطمئن نباشيد اگر آن شخص داراي انتخاب مطلق و بدون در نظر گرفتن هر نوع مصلحتي باشد و اگر بخواهد بيانديشد و براي داشتن اختيار و حق انتخاب در زندگي خود ازرش قائل باشد حجاب را انتخاب نخواهد کرد.

    پاسخحذف
  4. من در جایگاه یک زن و یک زن ایرانی و زنی که در یک خانواده مذهبی به دنیا امده با شما میگویم که حجاب در هرصورت چه به اجبار چه به ظاهر انتخابی یک عادت است و در ابتدا این اجبار به یک عادت تبدیل میشود. کسانی که به ان خو میکنند ، روش دیگر پوشش را دوست نمیدارند درست مانند کسی که عمری غدای ایرانی خورده اگر قرار باشد مثلا غدای ژاپنی بخورد حالش بد میشه و حاضره گرسنه بمونه و از غذایی که با مذاقش سازگار تیست نخوره. و برعکس همین حالت برای اون ژاپنیه که میخواد غدای ایرانی بخوره. پس اصلا باور نمیکنم که شخصی با حجاب راحت تر باشه. البته به اون عادت کرده و حاضر به تغییر عادتش نیست.ببخشیدا... در مثل مناقشه نیست ولی زنهای فاحشه دوره قبل اکثرا چادری بودند. اون طقلکیهام به حجابشون عادت داشتند. برعکس کسانی که به فکر کردن اعتقاد دارند در هر زمانی به اصلاح خود میپردازند و اشتباه خودشون رو با پافشاری بر اون ادامه نمیدن

    پاسخحذف
  5. به نظر من باید اچازه بدن که بچه ها خودشون حجاب رو انتخاب کنند. هرکسی دوست داره داشته باشه و هرکسی هم دوست نداره نداشته باشه. این یه انتخاب عه

    پاسخحذف