جناب آقای موسوی ، نمی دانم ، تحلیل شما از اوضاع چگونه است ؟ نمی دانم به چه فکر می کنید . می دانم که مردم را می بینید . می دانم که صدایشان را می شنوید . می دانم که راد مردی کرده اید و ایستاده اید . می دانم که مردم نیز ایستاده اند . ولی نمی دانم که وقتی این سوال را از خود می پرسید : چرا مردم هم چنان جنبش سبز را حمایت می کنند ، چه جوابی به خود می دهید . می دانم که ارتباطتان با مردم کنترل شده است . جناب آقای موسوی ، می ترسم . می ترسم که فقط بخشی از حقیقت را به شما بگویند. بگذارید تا من هم بخشی از حقیقت را برایتان بگویم . این حقیقت واقعی است . حقیقتی که باید به آن توجه کنید .
قلم به دست مزدور ، مرفه بی درد ، اسلام آمریکایی ، روشنفکر غرب زده ، شیخ ساده لوح ، هنرمند فاسد ، جاسوس ، غیر خودی ، نا محرم ، جوان لاابالی ، اراذل و اوباش ، خس و خاشاک ، آشوب طلب ، لاییک ، کراواتی ، آروغ های روشنفکری ، دشمن و ... جناب موسوی ، این ادبیات برایتان آشنا نیست ؟ اینها نمونه کوچکی از سیل فحش های سیاسی و تحقیری است که در ادبیات سیاسی چندین ساله اخیر از جانب حکومت گران به سوی مردم سرازیر می شد . کوچک و بزرگ ، سیاسی و غیر سیاسی ، پیر و جوان ، نمی شناخت .
جناب آقای موسوی ، از هنر و فرهنگ ، که در زیر چاقوی جرح و تعدیل کوته فکران به نفس افتاده تا جسم روشنفکران که زخمی خنجر کوتاه قامتان سیاسی شد . از شورای دوازده نفره که به جای ملتی تصمیم می گیرد ، تا تفکری که مردم را صغیر می پندارد . از سیستمی که یک انسان را به چنان مرحله ای از الوهیت می رساند ، که بی اذنش هیچ چیز مشروع نیست ، تا مکانیزمی ضد انسانی ، که در خصوصی ترین حالات زندگی یک انسان ، چون عشق ، حق پوشش ، تغذیه و غیره دخالت می کند و مجازات می کند و شلاق می زند و از زندگی محروم می کند . از نظامی آموزشی که فرهنگها و زبانهای زنده و بالنده ایران را به هیچ می انگارد ، تا تبعیضات سیاسی و فرهنگی و اجتماعی که اقلیتها را از رشد انسانی باز میدارد. در همه و همه ، تحقیر موج می زند . اما دزدیدن نتیجه انتخابات ، تحقیری ملی بود ، که همه را به هم پیوند داد .
جناب موسوی ، امروز همه هستند . از زنان چادری تا زنان رکابی پوش . از سروش تا گوگوش . از حجره دار مذهبی ، تا استاد کراواتی . از دانشجوی سیاسی تا ساسی مانکن . از راننده تاکسی تا زن خانه دار. از لاییک تا مرجع مذهبی . از کارگردان تا مهندس . جناب آقای موسوی ، جنبش سبز ، جنبشی بر علیه تحقیر است . تحقیری که ما را احاطه کرده . این تحقیر را همه جا می توانید ببینید اگر چشمی برای دیدن داشته باشید و اگر بگذارند ببینید . فراموش نکنید ، جنبش سبز جنبش ایران است ، نه یک تفکر سیاسی محدود و یک ایدئولوژی خاص. شما چه بخواهید و چه نخواهید ، رهبریت پیدا کرده اید .
جناب آقای موسوی ، رهبر ایران بمانید. رهبری بر ضد تحقیر.