چند وقتی است که به مدد تعطیلات نوروز کم و بیش دور مانده ام از فضای وب فارسی . گاه می اندیشم ای کاش آرامشی که در جغرافیای طبیعی این کهن بوم و بر یافتم ، در جغرافیای سیاسی و اجتماعی نیز جریان داشت . دوری از روزمرگی ، فرصتی بود که در ذهن ، بازی بازیگران سیاسی را مرور کنم و گونه گون بازی بیارایم از بازی گران . در ابتدا بگویم که اعتقادی به جبر سیاسی ندارم و معتقد به مهره بودن در بازی بزرگان نیستم . با آنکه دموکراسی در ایران را متوقف شده در فرم می دانم ، معتقدم که به دلیل همین فرم دموکراتیک ، امکان دست زدن به بازی تاثیر گذار نیز میسر است. از طرفی جامعه را محیطی چند وجهی برای کنشگران عرصه اجتماع و سیاست می بینم که علی رغم محدودیتها و توزیع نا عادلانه ی قدرت موجود ، امکان بازی را کاملا از بازیگر صلب نمی کند . ولی هدف از این مقدمه این بود که خود را از اتهام مهره انگاری برهانم و صحنه ای را بیارایم که صورت مسئله آن تا حد امکان صلب و ساده گشته است . ولی باید دانست که ارائه هر مدلی در عرصه اجتماع برای درک بهتر مسئله ای پیچیده است نه توضیح آن . پس ارائه این مدل صرفا تلاشی برای قدم برداشتن به سمت درک شرایط سیاسی و نه الزاما توضیح حقایق موجود است .
فرض می کنم که من آقای "جلسه سران نظام هستم" و می خواهم در شطرنج بین الملی بازی کنم . باز فرض می کنم که می خواهم یک رابطه گسسته شده با یکی از بازیگران دیگر این بازی را به نام آمریکا آغاز کنم. آقای امریکا با مهره ای به نام اوباما بازی می کند که خوش سخن و روشنفکر است. با شخصیت است و قدرت نرم زیادی دارد . من یک مهره دارم که بی چاک و دهن است . عصبی است و تعادل رفتاری ندارد. فکر می کنم که باید عوض شود . این مهره بازی من در مقابل بازی آمریکا با مهره بوش بود. ولی حالا احتیاج به یک مهره جدید دارم . چند مهره محدود در اختیار دارم که می توانم استفاده کنم . این مهره ها متعلق به شریک سمت راست و شریک سمت چپ من هستند. ولی هیچ کدام از شرکا حاضر نیستند امتیاز بازی در مقابل آمریکا و شروع مجدد روابط دو کشور را که امتیازات سیاسی فراوانی دارد را به مهره های یکدیگر واگذار کنند و مرتب در کار هم کارشکنی می کنند. پس من احتیاج به مهره ای دارم که مورد قبول هر دو شریکم باشد. آهان ! یادم آمد. من یک مهره قدیمی توی کمدم دارم که فکر می کنم توان این را دارد که شرکای من رو تا مدتی راضی کند. این مهره متعلق به هیچ کدام از شرکایم نیست ولی با هر دوی آنها رابطه مطلوبی دارد. به این صورت هر کدام این توان را دارند که خودشان را در این موفقیت سهیم بدانند. ولی یک نکته مهم دیگر هم وجود دارد . من با مهره هایم به نام آقای "مردم" بازی می کنم. پس باید تبلیغات و حرکاتم را به صورتی مهندسی کنم که آقای مردم این مهره را انتخاب کند ...
باز تاکید می کنم که این مدل یک نگاه از بالا به یک ساختار منسجم است و روابط درون ساختاری را که می تواند منجر به تغییرات متفاوتی در نتیجه گردد را در نظر نمی گیرد.