در یک تعریف ساده ، پول ابزاری است برای مبادله کالا یا خدمات . به عبارت دیگر ، پول به تنهایی و بدون وجود هیچ کالا یا خدمتی ، فاقد ارزش ذاتی است . فرق نمی کند ، که سکه باشد یا کاغذی ویا الکترونیک . مهم اینست که به خودی خود بی ارزش است. هیچ کس پول را فقط برای پول نمی خواهد ، بلکه پول در فرایند تحصیل یک نیاز فردی و یا اجتماعی است که واجد ارزش می گردد.
ثروت ، توانایی است . داشتن است . ثروت کالا یا خدماتی است که ثروتمند ، توانایی ارائه آن را دارد . با این تعریف ثروت دارای ارزش ذاتی است و به عبارتی ، ثروت قابلیت پاسخ به یک نیاز فردی و اجتماعی است . ثروت می تواند نیروی انسانی باشد و یا ابزار و زمین و فکر و هنر و هر آنچه که نیازی را مرتفع می سازد.
با در نظر داشتن تعاریف فوق ، رابطه پول و ثروت شکل می گیرد . پول وسیله ای برای مبادله ثروت می گردد . در نبود ثروت پول بی ارزش می گردد و برعکس ثروت ، برای پول ارزش می آفریند . ثروت پول را خلق می کند و ثروتمند به دلیل توانایی اش قدرت می یابد . لازمه قدرت تصمیم گیری است . که قدرت بدون تصمیم ، به هیچ کار نمی آید . و انتخاب ، سرانجام تصمیم است .
هدف از این مقدمه ، بازگو کردن این حقیقت است که آنچه فرد و جامعه را در برابر دولت توانمند می سازد نه دارا بودن پول که داشتن ثروت است. به بیان دیگر ، هر برنامه و روشی که باعث تجمیع ثروت در دست دولت و انتقال پول از دولت به مردم باشد ، نه تنها باعث ایجاد رفاه و توانمندی نمی گردد ، که باعث می شود قدرت و توانمندی در دست دولت متمرکز گشته و هر نوع تغییری را در ساخت قدرت حاکم سخت و بی حاصل باشد . لذا در انتخاب هر روش و برنامه ای برای اداره کشور ، باید توجه داشت که حداکثر ثروت به جامعه منتقل گشته و جریان پول از جامعه به سمت دولت باشد . یعنی مدیریت و مالکیت منابع ثروت هم چون معادن ، ذخایر و همچنین منابع تولید کالا و خدمات از دست دولت خارج گشته و به مردم منتقل شود.
ثروت ، توانایی است . داشتن است . ثروت کالا یا خدماتی است که ثروتمند ، توانایی ارائه آن را دارد . با این تعریف ثروت دارای ارزش ذاتی است و به عبارتی ، ثروت قابلیت پاسخ به یک نیاز فردی و اجتماعی است . ثروت می تواند نیروی انسانی باشد و یا ابزار و زمین و فکر و هنر و هر آنچه که نیازی را مرتفع می سازد.
با در نظر داشتن تعاریف فوق ، رابطه پول و ثروت شکل می گیرد . پول وسیله ای برای مبادله ثروت می گردد . در نبود ثروت پول بی ارزش می گردد و برعکس ثروت ، برای پول ارزش می آفریند . ثروت پول را خلق می کند و ثروتمند به دلیل توانایی اش قدرت می یابد . لازمه قدرت تصمیم گیری است . که قدرت بدون تصمیم ، به هیچ کار نمی آید . و انتخاب ، سرانجام تصمیم است .
هدف از این مقدمه ، بازگو کردن این حقیقت است که آنچه فرد و جامعه را در برابر دولت توانمند می سازد نه دارا بودن پول که داشتن ثروت است. به بیان دیگر ، هر برنامه و روشی که باعث تجمیع ثروت در دست دولت و انتقال پول از دولت به مردم باشد ، نه تنها باعث ایجاد رفاه و توانمندی نمی گردد ، که باعث می شود قدرت و توانمندی در دست دولت متمرکز گشته و هر نوع تغییری را در ساخت قدرت حاکم سخت و بی حاصل باشد . لذا در انتخاب هر روش و برنامه ای برای اداره کشور ، باید توجه داشت که حداکثر ثروت به جامعه منتقل گشته و جریان پول از جامعه به سمت دولت باشد . یعنی مدیریت و مالکیت منابع ثروت هم چون معادن ، ذخایر و همچنین منابع تولید کالا و خدمات از دست دولت خارج گشته و به مردم منتقل شود.
اگر پول نباشد ثروت جابجا نمی شود! کنفسیوس
پاسخحذف